منتظران واقعی او:
بذرهایی هستند که روییدن را فراموش نکرده اند
ریشه هایی که به خاک وابسته نشده اند
ساقه هایی که از تند باد نمی هراسند
شاخه هایی که از تحمل بار آشیانه خسته نشده اند
شکوفه هایی که یاد بهار را زنده نگه داشته اند
میوه هایی که برای رسیدن و چیده شدن بی قرار گشته اند
و سروهایی که بریده شده اند ،اما شکسته نشده اند .
برای آمدنش عاشق شو ، آزادباش ، رها کن ، بگذر ، برخیز ، تلاش کن ، بخند ، دوست بدار .....
ماه و خورشید وگل نسترن و سوسن و یاس همه تقدیم کنند
بوسه ای بر سبد هستی او
بوسه ای از سر ناز
بر لب آن غنچه ی ناز
چون که او می آید
او که از نسل گل نرگس ویاسمن است
او که پیراهن یوسف و دشت یمن است .
من کی ام من که دراین باغ ، خسی بیش نیم
من که حسرت به دلی خسته ام و شیفته ام ،
شیفته ی او که مرا می خواند
من کی ام رهگذری خسته و ره گم کرده
که به شب خواب وبه روز مست می نادانیم
و به خود می گویم
رهگذری در سفرم
پس چرا بی بهره از این باغ روم
.................................................
چون آب شدم ســـراب دیــدم خود را دریا که شــدم حباب دیدم خود را
هوشیار که شدم غفلت خود را دیدم بیدار شدم به خواب دیدم خود را
از همه ی شما عزیزان به خاطر جملات زیبا و شیوا و رساتون متشکرم .
نمره ی همه ی نظرات شما عزیزان در پست قبلی : بالا تر از حد انتظار( یه جورایی 20)
نوشته شده در چهارشنبه 86/6/7ساعت 7:21 صبح  توسط بهار
نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ